۱۰۰ شهر برتر روی کره زمین؛ «پایتختِ پایتختها» کجاست؟ (+عکس)
تاریخ انتشار: ۵ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۱۶۶۹۷۱
بهترین شهرهای جهان برای سال ۲۰۲۴ مشخص شده اند و این لندن است که رتبه اول را به خود اختصاص داده و پس از آن پاریس و نیویورک قرار دارند.
به گزارش روزیاتو، این رده بندی بر اساس گزارش سالانه Resonance Consultancy انجام شده که ۱۰۰ شهر برتر را از میان بیش از ۲۷۰ شهر با جمعیت بیش از یک میلیون نفر رتبهبندی میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نتایج بر اساس امتیازات در سه دسته کلیدی زیست پذیری، دوست داشتنی بودن و رفاه به دست میآیند و دهها فاکتور دیگر نیز در این میان در نظر گرفته میشوند؛ عواملی نظیر پیشرفت تحصیلی، تولید ناخالص داخلی سرانه، نرخ فقر، تعداد رستورانهای باکیفیت، قابلیت پیاده روی و بسیاری موارد دیگر.
۱۰ شهر برتر این فهرست شامل چهار شهر در قاره آسیا، چهار شهر در اروپا و دو شهر ایالات متحده است. فهرست ۱۰۰ شهر برتر جهان را نیز میتوانید در انتهای مقاله مطالعه کنید.
بهترین کشورهای جهان از نگاه اروپاییها کدام کشورها هستند؟ ۱۰. سئول کره جنوبیجای گرفتن سئول در این فهرست توجه را به این موضوع جلب میکند که پایتخت کره جنوبی چگونه از شهری ویرانشده از جنگ به یک مرکز فناوری پیشرفته تبدیل شده است.
امتیاز کلی مرکز کِیپاپ به واسطه نرخ پایین فقر، تعداد بالای شرکتهای جهانی (۵۰۰ شرکت) و اکوسیستم نوپای در حال رشد، افزایش یافته است.
۹. آمستردام هلندپایتخت هلند با تلاشهای اخیر برای حل شکایات محلی جایگاه خود در این فهرست را پس گرفت و از نظر زیست پذیری امتیاز خوبی دارد.
آمستردام بهویژه برای دوچرخه سواری، موزه ها، خرید، زندگی شبانه و نیروی کار فعال خود امتیاز بالایی کسب کرده است.
۸. بارسلونا اسپانیادر این گزارش از بارسلونا به عنوان یکی از معدود شهرهای جهان با «قابلیت زیست پذیری بالا و دوست داشتنی بودن همزمان» یاد شده است. موضوعی که تا حدودی به لطف پارکهای نمادین و معماری خیره کننده و همچنین کیلومترها ساحل شنی طلایی و آب و هوای تقریباً عالی در طول سال به دست آمده است.
مسیرهای دوچرخه سواری جدید، جادههای آرامتر و فضاهای اجتماعی بهبودیافته از مواردی است که باعث شده بارسلونا در رده هشتم قرار بگیرد.
۷. سانفرانسیسکو ایالات متحده آمریکافرصتهای شغلی، حقوق بالا و نیروی کار زیاد و تحصیلکرده، راه را برای سانفرانسیسکو هموار کرده تا در این گزارش از این شهر به عنوان «بهترین مکان جهان برای نوآوریهای نوپا» یاد شود.
طرح بندی شهر نیز با توجه به برنامههایی برای ایجاد «جسورانهترین» شبکه دوچرخه سواری و پیاده روی در آمریکا به طول ۷۴۷ کیلومتر و خیابانهای بدون خودرو، امتیاز بالایی به آن داده است.
۶. دبی امارات متحده عربیدبی همچنان در حال صعود در صحنه جهانی است و به عنوان مکانی که به یک اندازه «مجلل، لوکس و سرزنده» است توصیف شده است. شهری که به خاطر پیشرفتهای شگفت آور خود مانند ساخت بلندترین ساختمان جهان، برج خلیفه، مشهور است.
تعجب آور نیست که پایتخت امارات برای هتل ها، مکانهای دیدنی، جاذبههای توریستی، مراکز خرید بیپایان، آکواریومها، فوارههای رقصان و پارکهای اسکی سرپوشیدهاش امتیاز بالایی کسب کرده باشد.
۵. سنگاپوربر اساس این گزارش «غذا و خرید منحصر به فرد» چیزی است که مسافران را به سنگاپور علاقهمند میکند.
یکی از مدرنترین، سازمانیافتهترین و جذابترین مراکز شهری آسیا با خرده فروشیهای خیرهکننده از پوشاک گرفته تا لوازم الکترونیکی که در جایگاه پنجم این فهرست جای گرفته است.
۴. توکیو ژاپنبر اساس این گزارش، توکیو مدت هاست که به عنوان یکی از بهترین کلانشهرهای جهان برای زندگی جایگاه فوقالعاده خود را حفظ کرده است.
پایتخت ژاپن به لطف بوتیکها و مراکز خرید لوکس خود به عنوان «بهترین شهر برای خرید» شناخته شده است.
این گزارش مدعی است که درنتیجهی «بازیهای المپیک تابستانی فاجعه بار ۲۰۲۱» که توکیو میزبان آن بود، ۲۰۰۰ هتل جدید در این شهر ساخته شده است.
۳. نیویورک ایالات متحده آمریکادر این گزارش آمده: «این شهر برگشته» و آن را به خاطر موزهها، تئاترها و صحنه موسیقیاش که سبک «هیپ هاپ» در سال ۱۹۷۳ در آن متولد شد، تحسین میکند.
آثار کلاسیک مانند «سنترال پارک» با جدیدترین فضای سبز شهری به نام «جزیره کوچک» تلفیق شدهاند و به گفته این گزارش «مثل اکثر چیزهای اینجا، باید آن را ببینید تا باور کنید.»
۲. پاریس فرانسهپاریس با «نوتردام» که به زودی بازگشایی میشود و ساحل شهری «پاریس پلاژز» که در نزدیک آن است، بازسازی ۲۵۰ میلیون یورویی ترمینال یک فرودگاه «شارل دوگل» به گفته این گزارش پر است از آخرین فناوریها برای بهبود تجربه مسافران.
این گزارش همچنین پایتخت فرانسه را به خاطر در دستور کار قرار دادن «پیاده روی و زندگی در فضای باز» پس از همهگیری ویروس کووید تحسین کرده است. همچنین به بازیهای المپیک سال آینده اشاره شده که به خاطر آن شانزلیزه به «باغی بزرگ» تبدیل شده است.
۱. لندن انگلیسو رتبه اول میرسد به لندن؛ «پایتخت پایتخت ها» که به توصیف این گزارش، به عنوان بهترین کلانشهر جهان، «بر تمام شهرهای جهان حکمرانی میکند».
لندن به عنوان زیست پذیرترین و دوست داشتنیترین شهر معرفی شده که با فرهنگ و تحصیلات بالا جایگاه خود را تثبیت کرده است.
با وجود قرنطینههای فلجکننده کووید و ویرانی اقتصادی، با وجود برگزیت و جنگ در اروپا این شهر بیش از هر زمان دیگری شکست ناپذیر مینماید.
رده بندی ۱۰۰ شهر برتر جهان برای سال ۲۰۲۴۱ – لندن، انگلیس
۲ – پاریس، فرانسه
۳ – نیویورک، ایالات متحده
۴ – توکیو، ژاپن
۵ – سنگاپور
۶ – دبی، امارات متحده عربی
۷ – سانفرانسیسکو، ایالات متحده
۸ – بارسلونا، اسپانیا
۹ – آمستردام، هلند
۱۰ – سئول، کره جنوبی
۱۱ – رم، ایتالیا
۱۲ – پراگ، چک
۱۳ – مادرید، اسپانیا
۱۴ – برلین، آلمان
۱۵ – لس آنجلس، ایالات متحده
۱۶ – شیکاگو، ایالات متحده
۱۷ – واشنگتن دی سی، ایالات متحده
۱۸ – پکن، چین
۱۹ – استانبول، ترکیه
۲۰ – دوبلین، ایرلند
۲۱ – وین، اتریش
۲۲ – میلان، ایتالیا
۲۳ – تورنتو، کانادا
۲۴ – بوستون، ایالات متحده
۲۵ – ابوظبی، امارات متحده عربی
۲۶ – بوداپست، مجارستان
۲۷ – سائوپائولو، برزیل
۲۸ – ریاض، عربستان سعودی
۲۹ – استکهلم، سوئد
۳۰ – مونیخ، آلمان
۳۱ – ملبورن، استرالیا
۳۲ – لیسبون، پرتغال
۳۳ – زوریخ، سوئیس
۳۴ – سیاتل، ایالات متحده
۳۵ – سیدنی، استرالیا
۳۶ – دوحه، قطر
۳۷ – بروکسل، بلژیک
۳۸ – سن خوزه، ایالات متحده
۳۹ – بانکوک، تایلند
۴۰ – ورشو، لهستان
۴۱ – کپنهاگ، دانمارک
۴۲ – تایپه، تایوان
۴۳ – آستین، ایالات متحده
۴۴ – اسلو، نروژ
۴۵ – اوزاکا، ژاپن
۴۶ – هنگ کنگ، چین
۴۷ – تل آویو، اسرائیل
۴۸ – آتن، یونان
۴۹ – فرانکفورت، آلمان
۵۰ – ونکوور، کانادا
۵۱ – سن دیگو، ایالات متحده
۵۲ – اورلاندو، ایالات متحده
۵۳ – هلسینکی، فنلاند
۵۴ – میامی، ایالات متحده
۵۵ – بوئنوس آیرس، آرژانتین
۵۶ – هامبورگ، آلمان
۵۷ – بریزبن، استرالیا
۵۸ – کویت، کویت
۵۹ – لاس وگاس، ایالات متحده
۶۰ – مونترال، کانادا
۶۱ – گلاسکو، انگلستان
۶۲ – شانگهای، چین
۶۳ – ریودوژانیرو
۶۴ – اوکلند، نیوزلند
۶۵ – آتلانتا، ایالات متحده
۶۶ – هیوستون، ایالات متحده
۶۷ – بوسان، کره جنوبی
۶۸ – فیلادلفیا، ایالات متحده
۶۹ – ناپل، ایتالیا
۷۰ – دنور، ایالات متحده
۷۱ – نشویل، ایالات متحده
۷۲ – منچستر، انگلستان
۷۳ – دالاس، ایالات متحده
۷۴ – لیورپول، انگلستان
۷۵ – مینیاپولیس، ایالات متحده
۷۶ – مکزیکو سیتی، مکزیک
۷۷ – مینسک، بلاروس
۷۸ – لیون، فرانسه
۷۹ – پورتلند، ایالات متحده
۸۰ – روتردام، هلند
۸۱ – بوگوتا، کلمبیا
۸۲ – کراکوف، لهستان
۸۳ – والنسیا، اسپانیا
۸۴ – سانتیاگو، شیلی
۸۵ – بیرمنگام، انگلستان
۸۶ – نیواورلئان، ایالات متحده
۸۷ – بخارست، رومانی
۸۸ – لیدز، انگلستان
۸۹ – مسقط، عمان
۹۰ – اتاوا، کانادا
۹۱ – کلن، آلمان
۹۲ – شارلوت، ایالات متحده
۹۳ – کلگری، کانادا
۹۴ – ناگویا، ژاپن
۹۵ – دوسلدورف، آلمان
۹۶ – هانوی، ویتنام
۹۷ – گوتنبرگ، سوئد
۹۸ – ساپورو، ژاپن
۹۹ – بیلبائو، اسپانیا
۱۰۰ – بالتیمور، ایالات متحده
کانال عصر ایران در تلگراممنبع: عصر ایران
کلیدواژه: پایتخت بهترین ایالات متحده ۱۰۰ شهر برتر شهر های جهان کره جنوبی بر اساس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۱۶۶۹۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جنگ داخلی؛ فیلمی که آمریکا را به وحشت انداخت!
فرارو- الکس گارلند نگران این است که دنیا به کدامین سو پیش میرود به خصوص با وجود درگیریهای بین المللی در هر بولتن خبری و انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در گوشه و کنار. این فیلمساز ۵۳ ساله بریتانیایی کمتر نگران بحثهای شدیدی است که جدیدترین فیلم اش به راه انداخته است. او میگوید: "این اجتناب ناپذیر است که این روزها همه چیز دو قطبی شده دقیقا همین تضاد اجتماعی دائمی ایده ساخت "جنگ داخلی" را ایجاد کرد فیلمی که به موضوعات بسیار حساس میپردازد".
به گزارش فرارو به نقل از الپائیس، او در مادرید میگوید:" یک هیستری جمعی وجود دارد. این یکی از دلایلی است که من فیلم را ساختم. نمونه مشابه آن پاسخ تحریف شده به سخنرانی "جاناتان گلیزر" کارگردان فیلم "منطقه مورد علاقه" درباره غزه در مراسم اسکار است".
به همین دلیل است که در میانه اختلافات عمیق فیلم چهارم گارلند در همان لحظهای که آنونس آن پخش شد بحثهایی را برانگیخت. جنگ داخلی به دنبال ارائه پاسخ نیست و بخشی از پیام خود را به تفسیر بیننده واگذار میکند. در آنونس فیلم یک میلیشیای ستیزه جو دیده میشود که یک تفنگ را به طرف قهرمانها نشانه گرفته است و میپرسد:"شما چه جور آمریکاییای هستید؟ " یک سوال کاملا سیاسی.
در سادهترین خلاصه از داستان "جنگ داخلی" میتوان گفت که این فیلم درباره گروهی از روزنامه نگاران است که در یک سفر جادهای در ایالات متحده ویران شده در جستجوی کشفیات بزرگی درباره منازعه و درگیری هستند. در مرکز این فیلم سیاست قرار ندارد بلکه درگیری نسلی بین دو عکاس جنگ به چشم میخورد: "لی" کهنه کار (با بازی کرستن دانست) که شاهد فهرست بلندبالایی از رخدادهای وحشتناک بوده و "جسی" جوان سال (با بازی کیلی اسپانی) که آماده است تا با دوربین و عکسهای سیاه و سفید خود جهان را به تصویر بکشد.
در فیلم این "لی" است که توضیح میدهد هدف از عکاسی جنگ ارائه پاسخ نیست بلکه اجازه دادن به عموم مردم برای نتیجه گیری توسط خودشان است هدفی که گارلند در "جنگ داخلی" به دنبال رسیدن به آن است. لی همانند کارگردان فیلم در مورد این که آیا میتواند به آن هدف دست یابد یا خیر تردید دارد. جنگ داخلی تصمیم میگیرد که وابستگیهای سیاسی خود را اعلام نکند و هیچ اشارهای به احزاب یا ایدئولوژیها نمیکند. این تصمیمی است که به شدت از سوی روزنامههایی مانند نیویورک تایمز و همچنین نشریاتی که معمولا در مورد فیلمها گزارشی منتشر نمیکنند مانند "فایننشال تایمز" و "فارین افرز" مورد انتقاد قرار گرفته است. رسانهها درباره این فیلم نوشته اند: "جنگ داخلی موفقیت آمیز است، زیرا سیاست اش موفق است: غیر منطقی و بی معنی است". در واقع، گارلند به دلیل عدم جانبداری و بازی نکردن در فضای قطبی شده مورد انتقاد رسانهها قرار گرفته است.
گارلند هنگام نگارش فیلمنامه که در واقع از خشم سال ۲۰۲۰ میلادی متولد شد نشان داد آن چه از نظرش اهمیت دارد نه سیاست امریکا بلکه افراط گرایی است که میتواند در هر نقطهای از جهان فوران کند. او میگوید: "قطبی شدن هم در دموکراسیهای غربی و هم در خارج از حیطه کشورهای دموکراتیک غربی به روندی جهانی تبدیل شده است. این موضوع به طور کامل به دونالد ترامپ مربوط نمیشود، زیرا اگر بخواهیم روی ترامپ متمرکز شویم نمیتوانیم توضیحی درباره پدیدههای دیگری مانند برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا) داشته باشیم. باید بپرسیم چرا چنین روندی در حال رخ دادن است؟
من فکر میکنم این شامل مواردی مانند رسانههای اجتماعی و شکست مرکزگرایی است. من یک میانه رو هستم و در دسته بندیهای سیاسی در جناح چپ قرار دارم، اما تعلق خاطرم به چپ میانه است. چپ و راست چندین دهه است که در حال جابجایی و تغییر قدرت هستند، اما زندگی مردم تغییر نکرده است. مردم در تله فقر باقی مانده اند. بنابراین، جای تعجبی ندارد که آنان دچار عصبانیت و ناامیدی میشوند".
او میافزاید: "من در جایگاه یک فرد و یک انسان پاسخ میدهم احساس نمیکنم با بند ناف فیلم مرتبط باشم. من کارگردانی فیلم را صرفا به عنوان یک شغل میبینم بنابراین، بحثها برایم جالب هستند. چیزی که من با آن مشکل دارم سازمانهای بزرگ و قدرتمند خبری هستند که برنامه سیاسی واحدی دارند و این برنامه سیاسی و رویکرد نه صرفا روی نحوه گزارش داستانها و روایتها بلکه در مورد این که اصولا آن داستان و روایت را گزارش کنند یا خیر نیز سایه انداخته است".
گارلند تصمیم گرفت جنگ داخلی را در فضای ایالات متحده بسازد چرا که به گفته خودش آن کشور دارای نظام سیاسیای است که بقیه جهان آن را میشناسند او میگوید حتی گاهی اوقات سایرین ان را بهتر از خود امریکاییها میشناسند. با این وجود، بحث در مورد این فیلم پس از موفقیت آن در سینماهای ایالات متحده داغتر شده است. جنگ داخلی پرفروشترین فیلم در تاریخ فعالیت استودیوی مستقل A۲۴ در مقایسه با سایر فیلمهای ساخته شده توسط آن استودیو بوده است.
"متئو بلونی" روزنامه نگار در پادکست هالیوودی The Town این سوال را مطرح کرد که آیا آمریکاییها مایل هستند برای تماشای "مشکلاتی که هر روز در اخبار مطرح میشوند" به سینما بروند و فجایع سال انتخابات که از "سی ان ان" و "فاکس نیوز" پخش میشوند را یک گام جلوتر ببرند.
به نظر میرسد آنان تمایل داشتند. دست کم آنان از روی کنجکاوی یا به شکل بیمارگونهای علاقمند بودند که ایالات متحده ویران شده را ببینند به طوری که ۱۷ درصد از تماشاگران باور داشتند که در حال تماشای نگاهی دیستوپیایی درباره امریکا هستند و سایر تماشاگران آن را واقع بینانه و منطبق با شرایط امروز امریکا قلمداد کرده بودند. جنگ داخلی با بودجه ۵۰ میلیون دلاری گرانترین فیلم ساخته شده توسط استودیوی A۴ بوده است.
رئیس جمهور سه دورهایاین فیلم با فضای ژورنالیستی خود توضیح نمیدهد که ایالات متحده چگونه به شرایطی که در آن قرار دارد رسید اگرچه سرنخهایی در این باره وجود دارد: در فیلم نشان داده میشود که رئیس جمهور (با بازی نیک آفرمن) با دور زدن قانون اساسی و انحلال پلیس فدرال امریکا (اف بی آی) اقامت خود در کاخ سفید را با دور زدن قانون اساسی برای سومین دوره تمدید کرد. در فیلم گفته میشود که "قتل عام آنتیفا" رخ داده اگرچه تماشاگر نمیداند که قربانیان و عامل کشتار چه کسانی بودند و گفته میشود که یک گروه مائوئیست در پورتلند امریکا شورش کرده است.
در فیلم کالیفرنیا و تگزاس در دو سوی طیف سیاسی در زندگی واقعی با یک هدف متحد میشوند: سرنگونی یک رئیس جمهور فاشیست. گارلند معتقد است خوش بینی خاصی در این جنبش وجود دارد. او میگوید: "برای برخی این یک جنون بود. برای من دیوانه کننده است اگر فکر کنم این دو طیف حتی در مواجهه با یک رئیس جمهرو فاشیست نیز نمیتوانند با یکدیگر به اجماع نظر برسند. در مورد دوره پس از جنگ جهانی دوم نیز خوش بینی خاصی میبینم. بسیاری از کشورها به این نتیجه رسیدند که فاشیسم یک ایده وحشتناک است و باید از حقوق بشر محافظت شود. جنبه بدبینانه آنجاست است که انسانها در اجتناب از مشکلات وحشتناک به شکلی درخشان عمل نمیکنند. ما از یک مشکل وحشتناک برمی گردیم، اما این کار را دوباره و دوباره انجام میدهیم".
گارنر هم چنین زمانی که ایدهآل روزنامه نگاری را در کانون توجه قرار میدهد نگاهی اجمالی به این خوش بینی دارد اگرچه میداند که این حرفه امروزه چندان محبوب نیست. او میگوید میداند که همه از آن حرفه متنفر هستند!
علاقه او به روزنامه نگاری از طرق حرفه پدرش نزدیک میشود که دهههای متمادی کاریکاتوریست سیاسی نشریات و مطبوعات بود. گارلند در جوانی سعی کرد تا کاراکتر خبرنگار حوزه جنگ را در فیلم هایش خلق کند. او در ۲۶ سالگی فیلمنامه "ساحل" را درباره جوانی همراه با ناامیدی اش نوشت که سالها بعد با کارگردانی "دنی بویل" آن را به فیلم تبدیل کرد. گارلند پس از ان در طول چهار فیلم خود به دنبال موضوعاتی بود که اغلب در روزنامهها پیدا میشوند.
او در "اکس ماکینا" در سال ۲۰۱۴ میلادی در قدرت شرکتهای فناوری، هوش مصنوعی و حتی رضایت غوطهور شد. او در فیلم "نابودی" در سال ۲۰۱۸ میلادی استعارهای بی نظیر درباره تغییرات آب و هوایی ایجاد کرد. سبک کار گارلند این گونه است که همواره در فیلم هایش تماشاگر را رها میکند تا خود نتیجه گیری کند.
جنگ داخلی احتمالا سادهترین چارچوب را برای درک دارد، زیرا اگرچه گارنر فیلمنامه را در سال ۲۰۲۰ نوشت، اما تصاویر به ناچار آن چه را که از آن زمان اتفاق افتاده بازتاب میدهد: از جمله شورشیان به ساختمان کنگره گرفته تا جنگ اوکراین. امروز صحبت کردن در مورد جنگی که در غزه رخ داده نیز اجتناب ناپذیر است. گارنر افراط گرایی واضح را در مورد رخدادهای غزه میبیند. او نوع رفتار با روزنامه نگاران در مورد بازتاب رخدادهای غزه را قابل تامل میداند.
او میگوید: "من فکر میکنم دلیل آن که اسرائیل اجازه نمیدهد روزنامه نگاران آزادانه به تمام نقاط غزه دسترسی داشته باشند بدان خاطر است که نمیخواهد با یک کارزار روابط عمومی مواجه شده و مجبور به مقابله با آن شود. در جنگ ویتنام به روزنامه نگاران امکان دسترسی بسیار نامحدودی داده شد. علیرغم محدود بودن صرف دسترسی باعث شد تا افکار عمومی به شدت علیه جنگ ویتنام موضع گیری کند. از آن زمان به این سو هنگامی که دولتها درگیر جنگ شده اند از تاکتیکهایی برای محدود کردن فعالیت روزنامه نگاران استفاده کرده اند. در عراق تاکتیک این بود که روزنامه نگاران با ارتش همراه شوند استدلال مطرح شده برای این منظور آن بود که از روزنامه نگاران محافظت بعمل آید، اما آن چه واقعا در عمل انجام میشد این بود که ارتش روزنامه نگاران را کنترل میکرد".
این دیدگاه ضد جنگ همان چیزی است که گارلند را هدایت میکند. او میگوید: "وقتی وقت زیادی را در اطراف سربازان میگذرانید میتوانید در یک روز ترس، لذت، شوخی و کسالت را به طور همزمان ببینید. این وضعیتی انسانی است. درست مانند فراموش کردن وحشت از یک درگیری به درگیری دیگر از اوکراین گرفته تا غزه".
گارنر هم چنین با دنی بویل و کیلین مورفی دوباره به هم میپیوندد تا دنباله "۲۸ روز بعد" سومین فیلم حماسه آخرالزمان زامبی که برای دهها سال به تعویق افتاده را دوباره بسازند.